هوخت ، هومت و هورشت
نمی دانم قافیه ام یا ردیفی تکراری در اشعارت که مرا وسوسه میکنی و تشنه عشقت اما وقتی میخواهم از تو سیراب شوم دریغ میکنی مرا از خودت و خودت را از عشقم. حقیقت عشق تلخ است به لخی بادامی که به خیال شیرین بودنش با تموم وجودت میشکنی اما در نهایت مزه آن تلخی است . میخواهی از عشق دور شوی که از بلای آن در امان باشی اما وقتی چشمانت را باز میکنی میبنی بلا در آغوش توست . میخواهی صادق باشی و عشقت پاک و بی ریا باشد اما کرم میوه عشقت یعنی خیانت نصیبت می شود . میروی جایی خلوت تا صدایت را به آن بالایی برسانی اما چون میرسی بقض امانت نمی دهد که حرف بزنی. عشق تراژدی جدیدی است که امروز آن را با تلخی و ناکامی می سازند تا لبان خود را خندان کنند و بس . نظرات شما عزیزان: سه شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : 3g
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|